حلول ماه رمضان وسرمستی از لطف رب
رمضان خوش آمدی من به تو عادت دارم
از تو با نغمه ی پرسوز شفاعت دارم
گرچه دیریست خدا رفته زیاد دل من
من به ایام خدا ولی ارادت دارم . . .
ستایش مخصوص خداوندی است که بر ما، با هدایت به شاهراه ستایشش، منت نهاد و ما را اهل ستایش قرار داد که از سپاس گزاران احسان او باشیم …
و سپاس خداوند را که دین آسمانی اسلام را برای ما مختص ساخت تا در سایه سار آن، به سر منزل سعادت و خرسندی اش روان گردیم …
و حمد بی حد و ثنای بی عدد، خدای احد را که ماه خود، ماه اسلام، تزکیه و تصفیه و نزول کتاب وحی رمضان را یکی از راه های احسان بر بندگان قرار داد.
دگر بار در گردونه زمان و در چرخه منظم هستی که جلوه ای از جلوات حی ذات و آیه ای از آیات خداوند است، به رمضان رسیده ایم…
موسم رحمت و تجلی حقیقت،
نزول برکت،
شهر تطهیر قلب و
پرگشودن به جانب رب و ماه بی اعتنایی به عالم سفلی و صعود به جهان والا،
ماه مردم و بیدار شدن و بیدار کردن مردم.
فصل آگاه کردن آنها که نمی دانند و تذکر به آنها که می دانند، شهر برانگیختن آنها که نشسته اند و بازگرداندن آنها که برگشته اند و هنگامه ی نیرو دادن به فریادی که درحال نشستن است و زمان کمک به پرنده ای در حال سقوط.
در این ماه مرغ باغ ملکوت که اسیر جسم آدمیان است، چند صباحی در زندان را گسسته و پرده های جهل و ظلمت جسم را پاره و برای طواف در عالم بالا، بال می گشاید و لباس ترک تعلق به تن می کند.
رمضان...
امروز اولین روز از ماه رمضان کریم هست.ماه مهمانی خدا اونم از نوع همگانیش.از اون مهمونیایی که هیچ جا و هیچ کس نمیتونه برگزار کنه ودارا وندار وپاک و ناپاک و همه و همه میتونن اگه خدا بهشون نظری بکنه زنجیرهای بندگی واسارت را با کثرت استغفار و بلند کردن دستاشون به نیایش و سجده های خالصانه پاره کنندو سر سفره ی بی منتش حاضر بشن.
دیروز که کمی خونریزی داشتم خیلی دلم گرفته بود و با گریه های پر از التماس و خالصانه از خدا خواستم که بی نصیبم نکنه از رحمت و مغفرتش توی این ماه و بتونم اولین روز رو مثل بقیه روزه دار باشم وبعدش رفتم آخروقت غسل کردم و به امید لطف خدا و شنیده شدن صدام رفتم نیت روزه روز اول رو کردم و خوابیدم .
صبح با استرس رفتم و دیدم که در کمال ناباوری هیچ اثری از خونریزی نیست و پاکم و سرمست شدم از این نشونه و لطف ربم ودلم یه آرامشی پیدا کرد که نمیتونم وصفش کنم حتی امروز که هشتم هست و مدام ترس داشتم از رسیدن این روز و ماهگرد رفتن دخترکام و شب بخاطرش دلمون گرفته بود و گریه کرده بودیم یه دل سیر نتونست حالت مستی که از نزدیکی به پروردگارم و لیاقت تقربش بهم دست داده بود رو ازبین ببره.
امروز خیلی احساس سبکی دارم و هیچ اغراقی هم نمیکنم و فقط از خدا میخوام که این احساس همیشه و هر لحظه باهام باشه.مدتهاست که لحظه شماری میکنم برای رسیدن همچین روزی و امروز دارم حسی زیباترو فراتر از چیزی رو که انتظارش رو داشتم تجربه میکنم.
خوشحالم که از قافله عقب نموندم و تونستم خودم رو به لطف خدای رحیمم به بقیه برسونم و بشم مهمون سفره ی بی منتش وبشه مهمون دل بی تابم.
خدایا شکرت میکنم.به حق این ماه عزیزت و بحق دعاوثناهای بندگان برگزیده ات توی این ماه قسمت میدم که هیچکس رو دست خالی از مهمونی ات برنگردون وهمه ی دعاهایی که به درگاهت میشه رو برآورده به خیر کن.
خداجونم دعاهامون رو برای سلامتی همه ی مریضا بخصوص مریضای صعب العلاج و سلامتی پدر و مادرامون وعمر با عزت به همه مون و حفظ آبرومون توی این دنیا و آخرت ،هدایت همه ی جوونا و سروسامون گرفتنشون واز انتظار در اومدن همه ی منتظرا چه برای داشتن یه فرزند و چه چشم انتظاری برای رسیدن عزیز گمشده شون و آمرزیده شدن همه و مخصوصا رفتگانمون که دستشون از دنیا کوتاهه و دینی برگردنشون هست، دعاهامون برای مشکل گشایی از زندگیامون واز بین رفتن فساد، دعا برای ثابت قدم بودن توی عهد و پیمونامون چه با خودت و چه با بنده هات و هزاران هزار دعای دیگه که توی دل تک تک ما بنده هات هست رو ببحق عزت و کرمت و بحق جلال وعظمتت مستجابشون کن ولحظه ای از خودت و بودنت غافلمون نکن.
الهی آمین یا رب العالمین.