دل سپردنمون به هم دل سپردنمون به هم ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
گل امید زندگيمون گل امید زندگيمون ، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

دو فرشته کوچولو

به لمس دستانت نزدیک تر شدم...

1393/12/4 9:1
نویسنده : مامان مینا
530 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان. خوبی نازنینم؟ 

الهی مادر به فدای تو بشه عزیزکم دعای همیشگی ام برات خوبی و سلامتی و خوشبختی توی زندگی و عاقبت به خیری ات هست.

شیرین من بگم برات از اسفند ماه از روزهایی گه گذشته و روزهایی که بی صبرانه منتظر گذشتنشون هستم.

امروز دقیقا سی و سه هفته و چهار روز هست که کنج دلم خونه کردی و بی قراری و بی تابی مادرانه رو برام به ارمغان آوردی.بی قراری که هم شیرین هست و هم دیوانه کننده.فقط خدا خودش میتونه آرامش بده به وجود یک مادر و من این صبر و آرامش رو ازش خواستم و میخوام همیشه.دگ واقعا واقعا چیزی نمونده که بتونم لمست کنم عزیزم... 

هستی مامان این روزها مشغول خونه تکونی عید و مخصوصا تدارک کارهای استقبال تو فرشته ام هستم. چون بابایی یکم کارش زیاد شده ومنم دگ طاقت نشستن و دست رو دست گذاشتن رو نداشتم خودم کم کم کارها رو شروع کردم و توی سه روز اشپزخونه رو تمیز و پلمپ کردم و جمعه هم بابایی یه صفایی به هال داد و فرش ها و پرده ها رو فرستاد که بشورند.. اتاق خواب و اتاق توهم که قبلا تمیز شده بود و همچنان منتظر چیده شدن هستن.اگه خدا بخواد دو روز دگ سرویست میرسه و مامان از این انتظار هم در میاد.

شنبه بعد مدتها یه برف حسابی اومد و بابایی باز کار رو تعطیل کرد و موند پیشمون. یعنی دوم اسفند ماه. منم کلی برنامه ریختم براش که یکیش رفتن به سونوگرافی بود برای دیدن وضعیت دختری نازمون.

ساعت ده از خونه زدیم بیرون با امیر پسرخاله و تا ساعت سه توی مطب بودیم اما بالاخره موفق شدیم روی ماه جیگر گوشه که شما باشی رو ببینیم.قربون اون دست و پای ریزه میزه تپلی ات برم من نفس من،خدا رو شکر وزنت خوب بود ۲۲۰۰گرم توی ۳۲هفته و ۵روز با حساب سونوگرافی... 

دختر عموی بابایی هم از وضعیتت راضی بود فقط الان تنها مشکلمون بریچ بودنت هست که امیدوارم بچرخی و بتونم زایمان خوبی داشته باشم اخه یکم از عمل جراحی میترسم گلم...

حالا سپردم به خدا که هر چی صلاحه برامون مقدر کنه... 

دو روز بعد رو هم بازم طبق این چند روز اخیر به تمیزه کاری ریزه میزه ها گذشته و روزشماری های ما همچنان ادامه داره و بین این همه مشغولیت و کارو تنش فقط فکر کردن به تو هستش که اروممون میکنه... 

فقط  نازگل مامان تو مراقب خودت باش و حسابی تپلی شو که میای پیشمون زیاد اذیت نشیم و روزهای خوب با هم بودنمون با شیرینی و خوشی شروع بشن. فدای تو بشه مامان که اینقدر دل ما رو بردی عمرم.بووووس 

اینم از عکس این هفته امون عزیزم...

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)