۸آبان ماه: ورود به ماه پنجم
نازدونه من امروز دقیقا چهارماه تمام هست که کنج دلم جا خوش کردی و من رو دوباره لایق اسم مادر بودن کردی،این چهار ماه با همه ی تنهایی و سختی ها و استرس هاش گذشت و وارد ماه پنجم میشیم فردا،ماه پنجمی که من ازش هیچ خاطره خوبی ندارم و فقط دعا میکنم به سلامت سپریش کنیم بره و ان شاء الله سلامت بیای بغلم...
امروز همچنین پنجمین روز از ماه محرم هست،فردا روز جهانی حضرت علی اصغر هست و من فردا میرم که نذرت رو برای حضرت علی اصغر ادا کنم و بیمه ات کنم به دست طفل شش ماهه امام حسین علیه اسلام و بعدش هم که تاسوعا و عاشورا میرسه و بابایی پشیمون هست و میریم عزاداری اگه مشکلی برای من پیش نیاد و مجبور نباشم استراحت کنم.
گلم از خدا بخواه که سلامت نگهمون داره و بتونم دوروز رو برم بیرون و دلم سبک بشه...
هستی مامان هنوز ما جنسیتت رو نمیدونیم و منتظریم ۲۲ابان ماه یعنی دو هفته دیگه بریم سونوگرافی انومالی و جنسیتت رو بدونیم، خیلی دلم برات تنگ شده بااینکه فقط دو روز از شنیدن صدای قلب کوچولوت میگذره اما باز من بی تاب دیدن روی ماهت هستم.
آخرین باری که دیدمت و بابایی هم همراهم بود صبح روز بارانی ۲۴مهرماه بود که به اصرار بابایی رو کشوندم مطب دکتر و بابایی نامرد هم پیش دکتر ضایعم کرد که من بیکار میشم میپرم میرم سونوگرافی برای دیدن جگرگوشه وگرنه مشکلی نداشتم و من حسابی خجالت کشیدم. آخه سه روز دیگه اش قرار بود برم عمل و میخاستم برای آخرین بار قبل عمل که خداروشکر به خوبی گذشت، ببینمت و خیالم راحت بشه.
خداروشکر حالت خوب بود و دستت رو هم سمت ما باز کرده بودی و تکون میدادی و دل مامانی رو میبردی حسابی،اما وقتی از دکتر راجع به جنسیتت پرسیدم گفت که زوده وسونوی انومالی قرار شد بگه شما گل دخترهستی یا گل پسری...
پس همچنان مامانی و بابایی باید منتظر بمونن. عمرم سلامتی و تندرستی ات از همه چیز برای ما مهم تره و ما فقط یه امید میخواهیم برای زندگی فارغ از اینکه به جنسیتت فکرکنیم.
پس خوب بخودت برس عزیز دلم که بسلامت بیای پیشمون و اینم بدون هرچی باشی و هر شکلی روی چشمای من و بابایی جا داری و عمرمون رو به پای سعادت و خوشبختی ات میذاریم.
مامانی تا ۲۲ آبان ماه به خدا میسپارمت و لحظه شماری میکنم برای دیدنت.
بووووووس