8خردادماه: باز هم جداییییییییییییی
ای گل نشکفته ام، مادرچرا پژمان شدی؟
میوه ی قلبم چرا از دیده ام پنهان شدی؟
دیروز در آغوشِ گرم من بودید امروز در آغوش سردِ خاک،
چه شد عزیزکانم که آغوشِ سرد خاک را به آغوشِ گرم من ترجیح دادید؟
و مرا در غم فراقتان نشاندید؟
دست ويرانگر اجل، گل های شكوفاي زندگي ما را پرپر كرد و اندوهي بيكران بر قلوب داغدار ما گسترد!
خدای من صبر و آرامش رو به زندگیمون برگردون...
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظههای جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمیمانی ای مانده بی من
تو را میسپارم به دلهای خسته
تو را میسپارم به مینای مهتاب
تو را میسپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را میسپارم به رویای فردا
به شب میسپارم تو را تا نسوزد
به دل میسپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایهسار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه